اعتراض
دانشجو : بایکوت
شماره دانشجویی : مدرک جرم
اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم
روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته
دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد
دانشجوی مشروطی : مردی که موش شد
آینده تحصیل کرده : دست فروش
کلاس های ساعت 12-2: خواب وبیدار
رئیس دانشگاه : مرد نامر
تصویب شهریه برای دانشجویان : تاراج
استاد راهنما : گمشده
به دنبال سرویس : دونده
آشپزهای سلف سرویس : هفت سامورائی
ازدواج دانشجوئی : عروسی خوبان
دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده
بوفه دانشگاه : غارتگران
سرویس دانشگاه : اتوبوسی بسوی مرگ
امید به بهبود اوضاع : توهم
غذای امروز : سلف self
گردهمایی استادان : دسیسه
کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان
پاس کردن یک درس: یکبار برای همیشه
ژتون فروشی : آژانس شیشه ای
علت نیافتن بعضی از دانشجویان : رابطه پنهان
رئیس دانشکده : سناتور
التماس برای نمره : اشک کوسه
امور دانشجویان : سایه شوگان
سوار شدن به اتوبوس : یورش
نماینده کلاس : بهترین فرد بد
ترم آخر : بوی خوش زندگی
پایان نامه : زندگی دیگر هیچ
سالهای پیش از دانشگاه : آن روزهای خوش
دانشجوی تازه وارد : هالوی خوش شانس
ثبت نام ترم جدید : ده فرمان
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان
خوابگاه شهرک : اینجا آخر دنیاست
دانشجوی پزشکی : به خاطر یک مشت دلار
دانشجوی اد بیات : نان و شعر
وام تحصیلی : جهیزیه رباب
خوابگاه دا نشگاه : خانه کوچک
خانواده دانشجویان : بینوایان
دانشگاه آزاد : جیب برها به بهشت نمی روند
دانشجوی مدل رپی : الو، الو، من جوجوام
دانشجوی فوق لیسانس : قهرمان قهرمانان
انتخاب درس افتاده : زخم کهنه
استاد دانشگاه : یک گروه خشن
اولین امتحان : اولین خون
شب امتحان : امشب اشکی میریز
مراقبین امتحان : سایه عقاب
شاگرد اول کلاس : مردی که زیاد می دانست
تقلب : عملیات سری
تدریس در دانشگاه : تجارت
روز دریافت کارنامه : روز واقعه
تعطیلات بین ترمی : روزهای خوب زندگی
دانشجوی فارغ التحصیل : دیوانه از قفس پرید
مسئول خوابگاه : کاراگاه گجت
انصراف دادن : فرار بسوی خوشبختی
ادامه تحصیل تا دکترا : دیدار در استانبول
وعده رئیس دانشگاه : بلوف
تصویه حساب : خط پایان
شیرینی گرفتن از فارغ تحصیلی : ضربه آخر
عمر دانشجو : بر باد رفته
سوال: چرا مرغ از خیابان رد
شد؟
ــ داروین: طبیعت با گذشت زمان مرغ را برای این توانمندی رد
شدن از خیابان انتخاب کرده است.
ــ همینگوی: برای مردن. در زیر باران.
ــ اینشتین: رابطهء مرغ و خیابان نسبی است.
ــ سیمون دوبوار: مرغ نماد زن و هویت پایمالشدهء اوست. رد
شدن از خیابان در واقع کوشش
بیهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان
میدهد.
ــ پاپ اعظم: باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در
مرغدانی میمانند و از خیابان رد نمیشوند.
توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید
دربارهء مرغی صحبت کنیم که از
خیابان رد میشود؟
ــصادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده
بود، غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر.
ــ شیرین عبادی: نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به
خاطر اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمیدهد.
ــ روانشناس: آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که
میخواهد از خیابان رد شود؟
ــ نیل آرمسترانگ: یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ
برای مرغها.
ــ حافظ: عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران
بر تو نخواهند نوشت.
ــ کافکا: ک. به آن سوی خیابان کثیف رفت. مرغ این را دید و
به سوی دیگر خیابان فرار کرد، ضمن اینکه به ک. نگاهی بیتوجه و وحشتزده انداخت.
این ک. را مجبور کرد که دوباره به سوی دیگر خیابان برود، تا مرغ را با حضور فیزیکی
خود مواجه کند و دستکم او را به احترامی وادارد که باعث گریختن مجدد او شود، کاری
که برای مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثهاش دشوارتر مینمود.
ــ بیل کلینتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
ــ فردوسی: بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ
و سپاه.
ــ ناصرالدینشاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم از
خیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
ــ سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت
کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
ــ طرفدار داستانهای علمی - تخیلی: این مرغ نبود که از
خیابان رد شد. مرغ خیابان و تمام جهان هستی را ? متر و ?? سانتیمتر به عقب راند.
ــ اریش فون دنیکن: مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات
فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان میکند. مگر آنتنهای روی سر مرغ را ندیدید؟
ــ جرج دبلیو بوش: این عمل تحریکی مجدد از سوی تروریسم
جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنیت ملی ایالات متحده و
ارزشهای دموکراسی دفاع کند محفوظ است.
ــ سعدی: و مرغی را شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه
بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود. وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم
و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنم.
ــ احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشههای ذهن خویش، میجویم.
من، میمانم. و مرغ، میرود، به آن سوی خیابان. و من، تهی هستم، از گلایههای دردمند
سرخ.
ــ رنه دکارت: از کجا میدانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟
یا من؟
ــ لات محل: به گور پدرش میخنده! هیشکی نمتونه تو محل ما از
خیابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفسکش
ــ بودا: با این پرسش طبیعت مرغانهء خود را نفی میکنی.
ــ پدرخوانده: جای دوری نمیتواند برود.
ــ فروغ فرخزاد: از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.
ــ ماکیاولی: مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد. دلیلش هیچ
اهمیتی ندارد. رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه میکند.
ــ پاریس هیلتون: خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال
دیده بوده.
ــ هیتلر: اگر ارادهء ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود
خواهیم کرد! فولاد آلمانی از خیابان رد خواهد شد
ــ احمدینژاد: خیابان و فناوری رد شدن از خیابان که
کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمی جوانان ایران و حق ملت ایران است. ما به
رد شدن از خیابان ادامه خواهیم داد. موج معنویت و بیداری در دنیای اسلام، به امید
خدا به زودی این مرغ را از دامان دنیای اسلام پاک خواهد کرد.
!!!!!!!!!!ــ فردوسی پور : چه میـــــــــکــنه این مرغه